ترجمه مقاله

رضف

لغت‌نامه دهخدا

رضف . [ رَ ] (ع اِ) سنگ تفسانیده . (یادداشت مؤلف ). سنگهای تفسیده که شیر را در وی به جوش آرند. (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد). ج ِ رضفة. (دهار). و رجوع به رَضَفة شود. || استخوانهاست در زانو یکی با دیگری پیوسته مانند انگشتهای فراهم آمده در اسب مابین دو پاچه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مطفئةالرضف ؛ بلای سخت که فراموش گرداند بلاهای سابق را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پیه که چون به سنگ تفسیده رسد گداخته گرمی سنگ را فرومیراند. || مار پست خبیث که هرگاه بر سنگ تفسیده گذرد زهر آن حرارت سنگ را فرونشاند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله