ترجمه مقاله

رضوان قاجار

لغت‌نامه دهخدا

رضوان قاجار. [ رِض ْ ن ِ ] (اِخ ) سام میرزا، پسر محمدقلی میرزا ملک آرا. وی در تهران به تحصیل دانش پرداخت و از همه ٔ علوم بهره گرفت . بواسطه ٔ ذوق فطری و موروثی به شعر و شاعری گرایید و در اندک مدت به مقامی ارجمند در جهان ادب رسید و به مدح ناصرالدین شاه پرداخت و مورد توجه و تکریم قرار گرفت . رضوان در شکارگاهها به بدیهه رباعی مناسب تیراندازی شاه می گفت و سلطان تحسین و احسانش می کرد. دیوان اشعارش جمع نگردید، چند بیت زیر از اوست :
بتابهار منا نوبهار خرم شد
زمین نمونه ٔ این سبزگونه طارم شد
پیاله را سپر غم نماو خیره مباش
که کوه و دشت پر از خیری و سپرغم شد
بیار باده ٔ درغم مباش در غم و رنج
که عندلیب به گل در نوای درغم شد
ز نوبهار چنین سبزه رست و لاله دمید
و یا هر آنچه شد از فیض صدر اعظم شد
نشد مکرم شخص شریف او ز لقب
که صدر اعظمش از شخص او مکرم شد
چو شاه ناصردین شد وزیر نصراﷲ
سپاهیان را نصرت قرین و همدم شد.

(ازمجمع الفصحا ج 1 ص 28 و 29).


ورجوع به فرهنگ سخنوران و گنج شایگان صص 40 - 57 و 547 - 550 و انجمن آرای ناصری (انجمن دوم شخص 8) و المآثر و الاَّثار ص 190 و حدیقةالشعراء ص 76 شود.
ترجمه مقاله