ترجمه مقاله

رضی

لغت‌نامه دهخدا

رضی . [ رَ ] (اِخ ) رضی شیرازی . حاجی میرزا سیدرضی پسر حاجی میرزا علی فخر، از گویندگان قرن سیزدهم هجری قمری ، تا 1278 هَ . ق . زنده بود. در علوم عربی و ادبی و خط بویژه خط نستعلیق سرآمد همگنان بود. در سال 1278. از شیراز به تهران رفت ودر وزارت خارجه به کار پرداخت و از درستکاری به مناصبی رسید. گاهی تفنن را شعر می گفت از آن جمله است :
از لاله ٔ خودرو چو شود دشت بهشتی
از لاله رخی باده ستان در لب کشتی
دریاب بهشت چمن و کوثر و طوبی
از قد ولب نوش لبی حورسرشتی
من قدر وصال تو شناسم پس ازین هجر
چون دوزخیی را که ببخشند بهشتی
قلبی است زراندود جهان تا نفریبی
یا جلوه گر از کسوت زیبا شده زشتی
بر باد مکن تکیه که این بالش زردوز
روزی دو بدل سازدش ایام به خشتی .

(از فارسنامه ٔ ناصری ج 2 ص 115).


رجوع به فرهنگ سخنوران و مرآة الفصاحة شود.
ترجمه مقاله