ترجمه مقاله

رضی

لغت‌نامه دهخدا

رضی . [ رَ ] (اِخ ) رضی شیرازی . سیدمرتضی شیرازی ، از گویندگان قرن یازدهم هجری قمری بود از سادات شریف شیراز و در زمان وزارت میرزا معین الدوله محمد قاضی القضاة شیراز بود. تکیه ٔ زیبایی بر سر مزار شاه شجاع ساخته بود و در آنجا با اهل دل به صحبت می پرداخت . او رضی تخلص داشت . اینک چند بیت از آثار او:
هر چه ما بیداد می پنداشتیم آن داد بود
خصمی افلاک با ما سیلی استاد بود.
زبان تادر دهان دارم حدیث اوست می گویم
چو مرغ دوست تا دم می زنم یا دوست می گویم .
می دهم جان به رهت مرتبه ٔ فقر و فناست
چه کنم گرد سرت عالم درویشی هاست .
آن غلطفهم این گمان دارد که از من برده دل
من فراغت دارم و او ناز ضایع می کند.

(از تذکره ٔ نصرآبادی ص 178).


رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 3 و فرهنگ سخنوران و صبح گلشن ص 179 و مرآة الفصاحة حرف الراء و سفینه ٔ خوشگو حرف «ر» و نگارستان سخن ص 32 شود.
ترجمه مقاله