ترجمه مقاله

رعاف

لغت‌نامه دهخدا

رعاف . [ رُ ] (ع اِ) خون بینی . (منتهی الارب ) (از کشاف زمخشری ) (از دهار) (فرهنگ اوبهی ). خونی که از دماغ به راه بینی برآید. (آنندراج به نقل از بحرالجواهر و منتخب اللغات ) (غیاث اللغات ). خونی که از بینی خارج گردد. خون دماغ . (فرهنگ فارسی معین ). خونی که از بینی برآید. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ) (از اقرب الموارد) :
ز سرگین خر عیسی ببندم
رعاف جاثلیق ناتوانا.

خاقانی .


- سنةالرعاف ؛ یا عام الرعاف ؛ سال بیست و چهارم هجرت بود. به تابستان آن سال حرارتی بیش از عادت پدیدشد در بلاد عرب و سه ماه بکشید و بیشتر مردمان به رعاف (خون دماغ ) مبتلا گشتند. (از یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله