ترجمه مقاله

رعظ

لغت‌نامه دهخدا

رعظ. [ رُ ] (ع اِ) جای درنشاندن پیکان تیر که بالای آن پی پیچند. ج ، اَرعِاظ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مثل ؛ ان فلاناً لیکسر علیک ارعاظالنبل ، در حق کسی گویند که سخت خشم باشد؛ یعنی فلان دندان می ساید بر تو از خشم : شبه مداخل الانیاب و منابتها بمداخل النصال من النبال . و در مثل دیگر: ماقدرت علی کذا حتی تعطفت علی ارعاظالنبل ؛ یعنی به کوشش تمام و تحمل شداید تمام بر چنین امری دسترس یافتم . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سوراخ پیکان . (دهار). رجوع به رُعب شود.
ترجمه مقاله