ترجمه مقاله

رعیت داری

لغت‌نامه دهخدا

رعیت داری . [ رَ عی ی َ ](حامص مرکب ) عمل رعیت دار. || نگهبانی رعیت . حفظ رعیت . || حکومت و ضبط و ربط تدبیر در حکومت . (ناظم الاطباء). سیاست . (یادداشت مؤلف ).
- رعیت داری کردن ؛ سیاست کردن و حراست کردن زیردستان را. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله