ترجمه مقاله

رغایب

لغت‌نامه دهخدا

رغایب . [ رَ ی ِ ] (ع اِ) رغائب . چیزهای مرغوب . عطاهای نفیس و بسیار. (یادداشت مؤلف ). ج ِ رغیبة. (ناظم الاطباء) : چندان مواهب و رغایب در سلک ملک او آورد که حصر آن در حوصله ٔ وهم نگنجد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 460). ملک قدیم که شریفترین نفایس است و عزیزترین رغایب عرصه ٔ مهمات و وقایع ذات او گردید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 43). خاص و عام در فواید غنایم و رغایب آن حرایب متساوی شدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 352). لشکر اسلام با غنایم نامعدود و رغایب نامحدود به غزنه آمدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 353). اسباب آن نامدار با زین و سرافسار و دیگر انواع اعلاق و رغایب ... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 238) و بسبب فیضان مواهب و کثرت رغایب او از جوانب متوجه آن شدند. (تاریخ جهانگشای جوینی ). و چون از کار جشن و مواهب رغایب پرداخت . (تاریخ جهانگشای جوینی ). رجوع به رغائب شود.
ترجمه مقاله