ترجمه مقاله

رغم

لغت‌نامه دهخدا

رغم . [ رَ ] (ع مص ) یا رُغم یا رِغم . کراهت داشتن چیزی را. (ناظم الاطباء). مکروه داشتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || به کره و ناپسندی حقیر و خوار گردیدن : رغم انفی لله رغماً. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). به خاک رسیدن بینی و مقهور شدن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). || قادر بر انتصاف نشدن کسی . (ناظم الاطباء). || خاک آلود شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). به خاک مالیده شدن . به خاک آلوده شدن . (یادداشت مؤلف ). || نگاه داشتن فروشدن آفتاب . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادراللغه ٔ زوزنی ). || پوست از درخت بازکردن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || خوار و ذلیل گردیدن . (ناظم الاطباء). خوار شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || برغم کسی کار کردن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). کینه گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ).
ترجمه مقاله