ترجمه مقاله

رفق

لغت‌نامه دهخدا

رفق . [ رَ ] (ع مص ) سود رسانیدن کسی را. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از منتهی الارب ). || استوار کردن کاری را. (ناظم الاطباء). || بستن بازوی ماده شتر را تا آهسته رود و مبادا بسوی خانه ٔ اصلی بگریزد. (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از منتهی الارب ). بازوی شتر ببستن چون ترسند که با وطن شود. (تاج المصادر بیهقی ). || اقتصاد کردن در سیر. (ناظم الاطباء). || زدن بر بازوی کسی . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
ترجمه مقاله