ترجمه مقاله

رفیده

لغت‌نامه دهخدا

رفیده . [ رَ دَ / دِ ](اِ) لته و کهنه ای چند که مثال گرد بالشی بر هم دوزند و خمیر نان را روی آن گسترانیده بر تنور بندند. (ناظم الاطباء) (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). ناوند.نابند. (یادداشت مؤلف ). رُفَیدَه [در قاین خراسان ]بالش کوچکی که خمیرنان را بر بالای آن گسترانند و برتنور بندند. (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). لته ای چند باشد که مانند گرد بالشت بدوزندنان را بر زیر آن گسترده به تنور بندند و آن را کابک و کابوک نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ) :
تنورحسد می کند گرم حاسد
سر و پای گم کرده همچون رفیده .

نزاری قهستانی (از جهانگیری ).


|| رفاده . رجوع به رفاده شود. || پارچه ای که بر رگ فصدکننده بندند. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله