ترجمه مقاله

رفیع

لغت‌نامه دهخدا

رفیع. [ رَ ] (اِخ ) یارفیع لنبانی ، رفیعالدین مسعود لنبانی اصفهانی ، شاعرمعروف ایرانی در اواخر قرن ششم هجری قمری است . مولداو لنبان اصفهان است . وی فخرالدین زیدبن حسن حسینی از خاندان نقبای ری و قم و رکن الدین مسعودبن صاعد ازآل صاعد (اصفهانی ) و عمیدالدین اسعدبن نصر وزیر اتابک سعد زنگی را مدح گفته . دیوان او را شامل ده هزار بیت نوشته اند ولی آنچه موجود است کمتر از این شمار است . (فرهنگ فارسی معین بخش اعلام ). عوفی در ضمن شرح حال وی اشعاری نیز نقل کرده است که از آن جمله است :
یار گلرخ ز در درآمد مست
دسته ای از گل شکفته بدست
چهره بی خنده همچو گل خندان
چشم بی باده همچو نرگس مست
گرد عارض ز خط بنفشه ستان
زلف را داده چون بنفشه شکست
همچو سوسن زبان خود بگشاد
به حدیثی دلم چو غنچه ببست
گرچه ننشست همچو سرو از پای
ایستاده به باغ دل بنشست
گفتم ای دل چه گویمش دل گفت
از ظریفیش هر چه گویی هست .

(از لباب الالباب چ ادوارد براون ج 2 ص 400).


رجوع به فهرست کتابخانه ٔ سپهسالار ج 2 ص 9 و 603 و سبک شناسی ج 3 ص 168 و شدالازار ص 526 و احوال و اشعار رودکی ج 3 ص 1041 و آثار البلاد ذیل ماده ٔ لنبان و آتشکده ٔ آذر چ دکتر شهیدی ص 182 و تذکرة الشعراء چ لیدن ص 157، 155 و قاموس الاعلام ترکی ج 3 و صبح گلشن ص 183 و ریحانة الادب ج 3 ص 410 و تذکره ٔ خوشگو و فرهنگ سخنوران شود.
ترجمه مقاله