ترجمه مقاله

رقاصی

لغت‌نامه دهخدا

رقاصی . [ رَق ْ قا ] (حامص ) عمل رقاص . (یادداشت مؤلف ). عمل رقص و شغل رقص . (یادداشت مؤلف ). عمل و شغل رقاص . رقص . پایکوبی . (فرهنگ فارسی معین ) :
لبش با در به غواصی درآمد
سر زلفش به رقاصی در آمد.

نظامی .


|| درتداول عامه کارهای بیهوده و سبک : حالا هم نوبت رقاصی من است . (امثال و حکم دهخدا).
- رقاصی کردن ؛ رقص کردن . رقصیدن . (یادداشت مؤلف ) :
کبک رقاصی کند مرغاب غواصی کند
این بدین معروف گردد آن بدان شاهر شود.

منوچهری .


|| در تداول عامه ، اعمال ناشایست و سبک انجام دادن .
ترجمه مقاله