ترجمه مقاله

رقعة

لغت‌نامه دهخدا

رقعة. [ رَ ع َ ] (ع اِ) آواز برخورد تیر مرنشانه را. (ناظم الاطباء). آواز تیر در نشانه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || نوشته ٔ موجز. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). قطعه ٔ کاغذی که در آن نویسند. (از اقرب الموارد). ج ، رِقاع . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به رقعت و رقعه شود. || وصله و در پی . (ناظم الاطباء). درپی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، رِقاع یک قطعه پارچه که بدان پاره ٔ جامه را می گیرند و مرمت می کنند. ج ، رقاع . و نیز در این معنی بصورت رُقَع جمع بسته می شود. (از اقرب الموارد). || هدف . ج ، رِقاع . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). هدف . (اقرب الموارد). || اول جرب یقال : فی هذا البعیر رقعة من جرب . (از اقرب الموارد). الجرب اوله یقال جمل ، مرقوع به رقاع من الجرب و کذلک النقبة من الجرب . (تاج العروس ) . || درختی بزرگ ساقش چون ساق چنار و برگش مانند برگ کدو و بارش مانند بار انجیر. ج ، رُقَع. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازاقرب الموارد).
ترجمه مقاله