ترجمه مقاله

رقیة

لغت‌نامه دهخدا

رقیة. [ رُق ْ ی َ ] (ع اِ) افسون . (ناظم الاطباء) (دهار) (آنندراج ). سحر و افسون . (غیاث اللغات ): نشرة؛ افسون که بردیوانه و مریض دمند. (منتهی الارب ).افسون و تعویذ ج ، رُقی ̍ و آن مباح است اگر بزبان عربی و به اسمای الهی و صفات وارده ٔ خدای تعالی باشد ونیز بر رقیه تکیه نبود. (از آنندراج ) (از منتهی الارب ). تعویذ، ج ، رُقی ̍. (ناظم الاطباء). دعا. نشره . عوذه . تعویذ. معاذه . (یادداشت مؤلف ). افسون . ج ، رُقاً و رُقیات و رُقَیات . (از اقرب الموارد) :
نآید به وزارت به محل پدرت کس
مرکب نشود مهتاب از رقیه ٔ شولم .

مختاری غزنوی .


چون به نزدیک آن طلسم رسید
رخنه ای کرد و رقیه ای بدمید.

نظامی .


- رقیه ٔ عقرب ؛ رقعه ٔ عقرب . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ترکیب رقعه ٔ عقرب در ذیل ماده ٔ رقعه شود.
|| یکبار تعویذ خواندن . (ناظم الاطباء). || بندگی . (دهار).
ترجمه مقاله