ترجمه مقاله

رقیم

لغت‌نامه دهخدا

رقیم . [ رَ ] (ع ص ، اِ) نبشته و مرقوم . (ناظم الاطباء). نبشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نامه . (مهذب الاسماء). || تخته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مرقوم . (از اقرب الموارد). و در قرآن است : «ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجباً» (قرآن 9/18). مراد از رقیم لوحی از قلع بود که در آن نام و نسب و دین قوم کهف و آنچه از آن می گریختند نقش شده بود. (از اقرب الموارد). || کتاب . (اقرب الموارد). || دوات . ج ، رَقائِم . (ناظم الاطباء). دوات . (فرهنگ فارسی معین ) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله