ترجمه مقاله

رمل

لغت‌نامه دهخدا

رمل . [ رَ ] (ع مص ) ریگ انداختن در طعام . (از منتهی الارب ). ریگ قرار دادن در طعام . (از اقرب الموارد). || آلودن به خون جامه را. (از منتهی الارب ). آغشتن جامه را به خون . (از اقرب الموارد) (از متن اللغه ). || بافتن یا باریک بافتن بوریا را. (از منتهی الارب ). باریک کردن نسیج را. (ازاقرب الموارد). || رمل سریر؛ آراستن و زینت دادن تخت و حصیر را به جواهر. (از منتهی الارب ). زینت کردن تخت و حصیر را. (از اقرب الموارد). || برگهای خرما تافته پشت تخت گردانیدن و بافتن آن بدان . (از منتهی الارب ). بافتن برگهای خرما را و آن را پشت تخت قرار دادن . (از اقرب الموارد). || (اِ) ریگ . ج ، رِمال . (مهذب الاسماء) (دهار) (منتهی الارب ). نوع معروفی است از خاک و به خاک نیز اطلاق می شود. ج ، رِمال ، اَرْمُل . (از اقرب الموارد). ماسه .(یادداشت مؤلف ). ریگ روان . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (مخزن الادویه ). صاحب تحفه آرد: در اصفهان ماسه نامند، در سیم گرم و خشک و مجفف و گرم شده ٔ او جهت نشف رطوبات و استسقاء و حمول ساییده ٔ او جهت قطع حیض و منع حمل بغایت مؤثر [ است ] و بالخاصیه آب خوشمزه را بدمزه و آب بدطعم را خوشمزه می کند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
ترجمه مقاله