ترجمه مقاله

رنوع

لغت‌نامه دهخدا

رنوع . [ رُ ] (ع مص ) برگردیدن گونه . (از منتهی الارب ). برگردیدن گونه ٔ کسی . (آنندراج ). رَنع لونه ُ رنوعاً؛ رنگ اوتغییر کرد و پژمرده شد. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). || پژمریدن و کاهیدن و لاغر شدن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). لاغر شدن . (از اقرب الموارد). || راندن مگس را دابة از سر خود. (منتهی الارب ). راندن مگس را از سر خود. (از آنندراج ). با سر خود طرد کردن چهارپا مگس را . (از اقرب الموارد). رَنْع. (معجم متن اللغة). || بازی نمودن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة).
ترجمه مقاله