ترجمه مقاله

رنگی

لغت‌نامه دهخدا

رنگی . [ رَ ] (ص نسبی ) رنگرز. صباغ . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). || چیت و نوعی از پارچه . || چیتی که رنگ آن با شستن مقاومت نمی کند. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). چیت رنگ رو. پارچه ای که رنگ آن برود. || رنگین . رنگ آلود. رنگ آلوده . || نقاشی با رنگهای گوناگون . مقابل سیاه قلم . فیلم و عکسی که تصاویر آن برنگهای گوناگون باشد.
ترجمه مقاله