رنگ یافتن
لغتنامه دهخدا
رنگ یافتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) رنگین شدن . دارای رنگ شدن . رنگی شدن . (بهار عجم ) :
از می شه بس که رخش یافت رنگ
کرد فراموش خورشهای بنگ .
از می شه بس که رخش یافت رنگ
کرد فراموش خورشهای بنگ .
امیرخسرو (در تعریف فیل از بهار عجم ).