ترجمه مقاله

رهایی خواستن

لغت‌نامه دهخدا

رهایی خواستن . [ رَ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) خلاص خواستن . آزادی خواستن . استخلاص . طلب رهایی . (از یادداشت مؤلف ) :
همه مرغان خلاص از بند خواهند
من از قیدت نمی خواهم رهایی .

سعدی .


رهایی خواهی از سیلاب اندوه
قدم برجای باید بود چون کوه .

؟


رجوع به رهایی جستن شود.
ترجمه مقاله