رهی
لغتنامه دهخدا
رهی . [ رَ ] (اِخ ) تهرانی . سلطانعلی بیگ نواده ٔ علی قلی خان شاملو، از گویندگان قرن یازدهم هجری بود. بیت زیر از اوست :
از خرابی می گذشتم منزلم آمد بیاد
دست وپا گم کرده ای دیدم دلم آمد بیاد
سربه هم آورده دیدم برگهای غنچه را
اجتماع دوستان یکدلم آمد بیاد.
رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود.
از خرابی می گذشتم منزلم آمد بیاد
دست وپا گم کرده ای دیدم دلم آمد بیاد
سربه هم آورده دیدم برگهای غنچه را
اجتماع دوستان یکدلم آمد بیاد.
(از فرهنگ سخنوران ) (قاموس الاعلام ترکی ).
رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود.