ره گیر
لغتنامه دهخدا
ره گیر. [ رَه ْ ] (نف مرکب ) سیاح و مسافر. (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || راهزن . قطاع الطریق . (فرهنگ فارسی معین ) :
جهان آسوده شد از دزد و طرار
ز کرد و لور و از ره گیر و عیار.
رجوع به راهگیر شود.
جهان آسوده شد از دزد و طرار
ز کرد و لور و از ره گیر و عیار.
(ویس و رامین ).
رجوع به راهگیر شود.