روایی یافتن
لغتنامه دهخدا
روایی یافتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) رواج و رونق حاصل کردن . (ناظم الاطباء). گرمی و رونق پیدا کردن . رایج شدن . روایی گرفتن :
متاع از مشتری یابد روایی
به دیده قدر گیرد روشنایی .
و رجوع به روایی گرفتن و روایی شود.
|| منتشر شدن . (ناظم الاطباء). باب شدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به روایی دادن شود. || نفوذ یافتن . نفاذ یافتن . رجوع به روایی و روایی داشتن شود.
متاع از مشتری یابد روایی
به دیده قدر گیرد روشنایی .
نظامی .
و رجوع به روایی گرفتن و روایی شود.
|| منتشر شدن . (ناظم الاطباء). باب شدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به روایی دادن شود. || نفوذ یافتن . نفاذ یافتن . رجوع به روایی و روایی داشتن شود.