ترجمه مقاله

روباروی شدن

لغت‌نامه دهخدا

روباروی شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مقابلة. مواجهة. برابر شدن . مقابل شدن . مواجه شدن :
با کدامین رو نمیدانم سلیم !
میشود آیینه روباروی او.

محمدقلی سلیم (از آنندراج ).


مقابلة؛ روباروی شدن . (منتهی الارب ). و رجوع به روبرو و روباروی و روباروی کردن شود.
ترجمه مقاله