روح امین
لغتنامه دهخدا
روح امین . [ ح ِ اَ ] (اِخ ) روح الامین . جبرئیل :
برند و خوانند از ابلهی و حمق و جنون
ثنای روح امین را بنزد دیو رجیم .
و رجوع به روح الامین و جبرئیل و روح و روح القدس شود.
برند و خوانند از ابلهی و حمق و جنون
ثنای روح امین را بنزد دیو رجیم .
سوزنی .
و رجوع به روح الامین و جبرئیل و روح و روح القدس شود.