ترجمه مقاله

روح نامی

لغت‌نامه دهخدا

روح نامی . [ح ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) روح نامیه :
گرنه عرق منبر تستی در اشجار عراق
روح نامی اره گشتستی اندر هر شجر.

سنایی .


رجوع به روح نامیه شود.
ترجمه مقاله