ترجمه مقاله

رودخانه

لغت‌نامه دهخدا

رودخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِمرکب ) جای رود، و آن زمینی باشد که سیلاب رود در آن جاری شده باشد. (آنندراج ). بستر رود. مجرای رود. (ناظم الاطباء). زمینی که بر آن رود جاری است و مجازاً خود رود را هم رودخانه گویند. (ناظم الاطباء). رودکده . دکتر مستوفی در کتاب جغرافیای عمومی چنین آرد: با ریزش باران در روی دامنه هاآب از هر سو جریان می یابد و در بریدگیها متمرکز میشود. این بریدگیها غالباً خشک هستند ولی از شکل رگه رگه ٔ آنها میتوان حدس زد که از جریان آب پیدا شده اند. پس از چند فصل بارانی ، بریدگیها بهم نزدیک میشوند و کم کم جدار از بین میرود و بریدگی بزرگتری حاصل میشود. بیشتر دامنه ها در نواحی کوهستانی نشانه ای از این بریدگیها دارند که اگر آنها را برحسب جهت دنبال کنیم به حوضه ٔ سرچشمه یا دره ٔ رودخانه میرسیم . بریدگیهای بزرگ و کوچک و دره های خشک مجرای سیلاب هستند که خاصه در فصول بارانی آب به خود می بیند ولی در نواحی معتدل غالب این بریدگیها آبدار است و از اجتماع و برخورد آنها رودخانه تشکیل میشود. اگر مسیر رودخانه را از حوالی سرچشمه تا مصب آن دنبال کنیم در آن چند منطقه ٔ مشخص می بنیم که از لحاظ وضع پستی و بلندی و عمل فرسایشی رودخانه با یکدیگر فرق دارند. در قسمت علیای رودجریان آب نامنظم است و رودخانه هنوز صورت ثابتی بخود نگرفته است ، این قسمت را حوضه ٔ سرچشمه یا آبگیر گوییم . در قسمت میانه رودخانه با آب فراوان در بستری ثابت و در دره جریان دارد و این قسمت آبراهه است و سرانجام منطقه ٔ آخری نواحی مشرف به مصب است که در آن رودخانه با جریانی آرام به دریا می ریزد و شکل معمولی آن مخروط افکنه است . (از جغرافیای عمومی تألیف دکتر احمد مستوفی ج 1). و رجوع به رود شود :
دولت به سوی شاه رود یا به سوی تو
باران به رودخانه شود یا به آبگیر.

منوچهری .


مدد سیل پیوسته چون لشکر آشفته می دررسید و آب از فراز رودخانه آهنگ بالا داد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 262). آن رودخانه ٔ خونخوار با آن غزارت از حکم طهارت بیرون شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 ص 355).
ای آنکه خانه بر ره سیلاب میکنی
بر خاک رودخانه نباشد معولی .

سعدی .


چو زین رودخانه فراتر گذشت
گذشتش ز سر هرچه در سر گذشت .

امیرخسرو (از آنندراج ).


افتادگی است چاره ٔ خصم زیاده ره
سیلاب کی خراب کند رودخانه را.

محسن تأثیر (از آنندراج ).


- سنگ به رودخانه ٔ خدا انداختن ؛ [ بمزاح و انکار ] گناهی بزرگ مرتکب نشدن . رجوع به امثال و حکم دهخدا شود.
ترجمه مقاله