ترجمه مقاله

روزدیده

لغت‌نامه دهخدا

روزدیده . [ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) سالخورده . (آنندراج ). پیر. (فرهنگ شعوری ) (ناظم الاطباء). معمر. مسن . (آنندراج ). روزگاردیده و روزگارگذرانده . (از فرهنگ شعوری ). سال دیده . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله