ترجمه مقاله

روزی خوار

لغت‌نامه دهخدا

روزی خوار. [ خوا / خا ] (نف مرکب ) مُرتَزَق . (یادداشت مؤلف ). مردم . خلایق . (شرفنامه ٔ منیری در ذیل روزی خواران ). روزی خورنده . هریک از افراد آدمی :
گوید از دیدن حق محرومند
مشتی آب وگل روزی خوارش .

خاقانی .


وظیفه ٔ روزی خواران بخطای منکر نبرد.

(گلستان ).


در بعض نسخه های گلستان بصورت مذکور است در نسخه ٔ چ فروغی «وظیفه ٔ روزی » است . مؤلف در فیشهای خود به «وظیفه ٔ روزی خواری » تصحیح قیاسی کرده است .
ترجمه مقاله