روزی رساندن
لغتنامه دهخدا
روزی رساندن . [ رَ دَ ] (مص مرکب ) روزی دادن :
تواناست آخر خداوند روز
که روزی رساند تو چندین مسوز.
بنادانان چنان روزی رساند
که صد دانا در آن حیران بماند.
و رجوع به روزی رسانیدن شود.
تواناست آخر خداوند روز
که روزی رساند تو چندین مسوز.
سعدی .
بنادانان چنان روزی رساند
که صد دانا در آن حیران بماند.
سعدی .
و رجوع به روزی رسانیدن شود.