ترجمه مقاله

روز سیاه

لغت‌نامه دهخدا

روز سیاه . [ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از روز بد. (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (از شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). || روز ماتم . (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (از انجمن آرا) (از شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). || روز نحس . (برهان قاطع) (ازغیاث اللغات ) (از شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). || روز آزار و تشویش . (از برهان قاطع). || کنایه از ایام عاشقی و هجران . (از لغت محلی شوشتر).
- امثال :
پول سفید برای روز سیاه است ؛ از پس انداز کردن برای روزهای تاریک زندگی نباید غفلت کرد. (از فرهنگ عوام ).
ترجمه مقاله