ترجمه مقاله

روشن کرده

لغت‌نامه دهخدا

روشن کرده . [ رَ / رُو ش َ ک َ دَ / دِ ](ن مف مرکب ) صقیل . مصقول . صیقل زده . صیقل کرده . زدوده .(یادداشت مؤلف ). و رجوع به ماده ٔ روشن کردن شود.
ترجمه مقاله