ترجمه مقاله

روشن

لغت‌نامه دهخدا

روشن . [ رَ ش َ ] (معرب ، اِ) روزن . (دهار) (منتهی الارب ). کُوَّة. ج ، رَواشِن . (از اقرب الموارد).مضوی . (یادداشت مؤلف ) : دود غم و اندوه از موقد دل او به روشن چشم او برآمد. (تاج المآثر).
ترجمه مقاله