ترجمه مقاله

روغ

لغت‌نامه دهخدا

روغ . [ رَ ] (ع مص ) پویه دویدن روباه . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). و رجوع به رَوَغان شود. || میل کردن به دل . (از ناظم الاطباء). میل به دل یا عام است . قال اﷲ تعالی : فراغ الی اهله . (قرآن 26/51). (ناظم الاطباء). میل کردن و گریختن . (فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || برگردیدن از چیزی و روی آوردن بر کسی به بهانه ای . (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
- روغی جَعارِ و فی المثل : روغی جعار ؛ او انظری این المفر. (منتهی الارب ). به صیغه ٔ امر کلمه ای است که در وقت فرار بددل و خضوع او گویند. (از ناظم الاطباء).
|| در عربی حیله ٔ روباه و حیله کردن کسی . (فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ). روبه بازی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || پنهان بسوی چیزی رفتن . (از فرهنگ جهانگیری ) (از تاج المصادر بیهقی ).
ترجمه مقاله