ترجمه مقاله

روق

لغت‌نامه دهخدا

روق . [ رَ ] (ع ص ، اِ) شاخ . ج ، اَرواق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شاخ ستور. (دهار). سرون . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پاره ای از شب . || طرف پایین خانه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || آغاز جوانی . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از دهار). آغاز و رونق جوانی . (از اقرب الموارد). || اول هر چیزی . (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). اول هر چیزی در حسن . (مهذب الاسماء). || عمر و زندگانی . و از آن است : فلان اکل روقه ؛ یعنی کلانسال گردید تا همه ٔ دندانهای وی بریخت . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || اسب نیکوخلقت . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). اسب نیک آفرینش که بیننده را بشگفت آورد. (از اقرب الموارد). || پرده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || پرده ای که در زیر آسمان خانه کشند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || جای صیاد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || کاشانه و پیشخانه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). رَواق . (اقرب الموارد). || دلاوری که کسی با او نتواند درافتد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || خرگاه : حین ضرب الشیطان روقه و مد اطنابه (حدیث ). (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). خرگاه . (آنندراج ). خیمه . (دهار). || جثه و بدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). جثه . (اقرب الموارد). || باران . (المنجد). || دوستی بی آمیغ. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). دوستی خالص . (از اقرب الموارد). || بدل چیزی . || شگفت از چیزی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || جماعت . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازاقرب الموارد). || نزع و کشش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || عزم مرد و کار و همت او. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || مهتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سید. (اقرب الموارد). || صاف و بی آمیغاز آب و جز آن . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). پالوده . (شرفنامه ٔ منیری ). || خوش آیند از هر چیز. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || روق الفرس ؛ نیزه ای که سوار آنرا میان دو گوش اسب دراز کرده باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از آنندراج ).
ترجمه مقاله