روملغتنامه دهخداروم . [ رَ ] (ع مص ) خواستن و جستن . (منتهی الارب ). طلب کردن و خواستن چیزی را. (ناظم الاطباء). جستن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (یادداشت مؤلف ).