ترجمه مقاله

رؤیت

لغت‌نامه دهخدا

رؤیت . [ رُءْ ی َ ] (ع اِمص ) رؤیة. دیدار. زنشت . (ناظم الاطباء). دیدار. دیدن . (یادداشت مؤلف ). دیدن به چشم و این متعدی به یک مفعول است . (آنندراج ). || بینش . مشاهده . (از ناظم الاطباء). بینش . دریافتن . (یادداشت مؤلف ). دانستن و این متعدی به دو مفعول است . (آنندراج ). || (اِ) شکل و ترکیب و هیکل . (ناظم الاطباء).
- بدرؤیت ؛ بدشکل و بدترکیب . (ناظم الاطباء).
- خوش رؤیت ؛ خوش شکل . (ناظم الاطباء).
|| (اصطلاح عرفان ) رؤیت عبارت ازمشاهده به بصر است خواه در دنیا و خواه در آخرت . و مراد از رؤیت در اصطلاح صوفیان رؤیت حق و لقاء اوست که «و من کان یرجوا لقاء اﷲ فان اجل اﷲ لاَّت ». (قرآن 5/29). رؤیت عیان در این جهان متعذر است اما در آخرت مؤمنان را موعود است به حکم : «وجوه یومئذ ناضرة الی ربها ناظرة». (قرآن 23/75). و کافران را ممنوع است به حکم : کلا انهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون ». (قرآن 15/83). مؤمنان حق را در دنیا به دیده ٔ ایمان ببینند و در آخرت به نظر عیان : «انکم سترون ربکم یوم القیمة کما ترون القمر لیلةالقدر». (فرهنگ اصطلاحات عرفاء سجادی ) :
هر که دیده ست مصحف رویت
دیگر از منکران رؤیت نیست .

قبول (از آنندراج ).


ترجمه مقاله