رویینه سم
لغتنامه دهخدا
رویینه سم . [ ن َ / ن ِ س ُ ] (ص مرکب ) رویین سم . قوی سم . اسب ومرکبی که دارای پای و سم نیرومند باشد :
برانگیخت پس رخش رویینه سم
برآمد خروشیدن گاودم .
نشست از بر ابلق مشک دم
جهنده سرافراز رویینه سم .
رجوع به رویین سم شود.
برانگیخت پس رخش رویینه سم
برآمد خروشیدن گاودم .
فردوسی .
نشست از بر ابلق مشک دم
جهنده سرافراز رویینه سم .
فردوسی .
رجوع به رویین سم شود.