رو ماندنلغتنامه دهخدارو ماندن . [ دَ ] (مص مرکب ) مأخوذ به حیا شدن . از روی حجب و حیا به کاری تن دردادن یا کاری را پذیرفتن . (یادداشت مؤلف ). - تو رو درماندن ؛ ملاحظه کردن بسبب حیا و شرم .