ترجمه مقاله

رکن الدین

لغت‌نامه دهخدا

رکن الدین . [ رُ نُدْ دی ] (اِخ ) خواجه رکن الدین عمیدالملک وزیر شاه شیخ ابواسحاق و پسر قاضی شمس الدین محمود صائنی وزیر است . عبید زاکانی از ستایشگران او بود و از جمله چکامه ای به مطلع زیر درباره ٔ وی دارد:
خدایگان جهان رکن دین عمیدالملک
که بنده نام دعاگویی شما دارد.
رکن الدین خود مردی شاعر و فاضل بود و دو قطعه ٔ زیر بر طبق بیاض خطی بسیار نفیس که تاریخ آن 782 هَ . ق . است و در کتابخانه ٔ شهرداری اصفهان مضبوط می باشد از اوست :
ترسا بچه ای که هر که در شهر
سرمست می مغانه ٔ اوست
خاصیت آب زندگانی
در خاک شرابخانه ٔ اوست .
ساروان رادوش گفتم ماه بی مهرم کجاست
گفت کآن محمل نشین در کاروانی دیگرست
گفتم از دورش توانم دید گفت از من مپرس
کآن زمام اکنون به دست ساروانی دیگرست . (از کلیات عبید زاکانی به تصحیح و مقدمه ٔ عباس اقبال صص «ی - یب » مقدمه ).
رجوع به تاریخ گزیده ص 671 و مزدیسنا و ادب پارسی ص 279 و تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 89 و 114 و 204 و 205 و تاریخ ادبی ایران تألیف ادواردبراون ج 3 ص 268 شود.
ترجمه مقاله