ترجمه مقاله

رگه

لغت‌نامه دهخدا

رگه . [ رَ گ َ / گ ِ ] (اِ) هر یک از طبقات خشت و آجر که بنا چیند. (یادداشت مؤلف ). رشته ٔ خشت . (مهذب الاسماءذیل لغت ساف و عرق ). رج . رگ . رجوع به رگ شود. || یک رشته خون و مانند آن در مایعی دیگر. خون باریک و دراز در میان خلط. (یادداشت مؤلف ). || اصل و نسب . گوهر. نژاد. رگ . رجوع به رگ شود.
- دورگه ؛ دوتیره . انسان یا حیوانی که پدرش از یک نژاد و مادرش از نژاد دیگر باشد و یا پدرش از یک رنگ و مادرش از رنگ دیگر باشد.
- دورگه شدن صدا ؛ درشت شدن صدای پسر هنگام رسیدن به حد بلوغ .
- صدای دورگه ؛ صدایی که دارای نوعی گرفتگی و خشونت خاصی باشد.
ترجمه مقاله