ترجمه مقاله

ریبال

لغت‌نامه دهخدا

ریبال . (ع اِ) رئبال . شیر بیشه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شیر که اسد باشد. (آنندراج ) (منتهی الارب ). رجوع به رئبال شود. || گرگ . (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (ص ) پلید:لص ریبال ؛ دزد خبیث . (آنندراج ). ذئب ریبال ؛ ای خبیث . (منتهی الارب ). || گیاه پیچیده . (ناظم الاطباء). گیاه مالیده و درهم پیچیده . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || پیرمرد ضعیف و ناتوان . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || دزد. (آنندراج ).
ترجمه مقاله