ترجمه مقاله

ریسمان گر

لغت‌نامه دهخدا

ریسمان گر. [ گ َ ] (ص مرکب ) غزال . ریسمان باف . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ریسمان باف شود.
ترجمه مقاله