ترجمه مقاله

ریس

لغت‌نامه دهخدا

ریس . (اِ) شوربای غلیظی که بر بالای پلاو و کشک و مانند آن ریزند. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (ناظم الاطباء). || هریسه و حلیمی که هنوز پخته نشده و آبکی بود. (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از شعوری ج 2 ص 18). حلیم وهریسه پیش از پختن . لعاب جمیع حبوب مطبوخه بلکه هرچه رقیق تر باشد از مطبوخات . (انجمن آرا) (آنندراج ).
ترجمه مقاله