ترجمه مقاله

ریغ

لغت‌نامه دهخدا

ریغ. (اِ) مخفف آریغ است که نفرت و عداوت و کینه باشد. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). کینه باشد. (فرهنگ اوبهی ). نفرت و گریز. (ناظم الاطباء). کین .کینه . نفرت . کراهت . تنفر. رشیدی بی اظهار دلیلی می گوید این کلمه با زاء است و شاهد هم شعر اسدی را می آورد و من گمان می کنم چون راغ را زاغ خوانده تصور کرده است که کلمه ٔ دیگر هم زیغاست تا شاعر جناس آورده باشد در صورتی که اگر راغ هم می خواند با ریغ جناس پیدا می شد ولی اگر زاغ بخوانیم چون زاغ همیشه پیش شعرا نماینده و ملکه ٔ دی و خزان است و جای بلبل بهار را می گیرد از درآمدن خزان نبایستی کین و کینه در دل گیرد بلکه بایستی خوش و خندان باشد و از همه گذشته کلمه ٔ آریغ نیز به همین معانی صورت دیگری از ریغ است . (یادداشت مؤلف ) :
جهان ویژه کردم به برنده تیغ
چرا دارداز من به دل شاه ریغ.

دقیقی .


|| در تداول عامه ، پلیدی . گُه . (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله