ترجمه مقاله

ریوند

لغت‌نامه دهخدا

ریوند. [ ری وَ ] (اِ) راوند و آن اقسامی دارد: ریوند چینی و ریوند فارسی و ریوند سوریانی وریوند زنگی . (ناظم الاطباء) (از یادداشت مؤلف ). دارویی است معروف که اسهال آورد. (برهان ) (غیاث اللغات ). گیاهی از تیره ٔ ترشکها (هفت بندها) که در حدود 20 گونه از آن شناخته شده و همه متعلق به نواحی معتدله ، خصوصاً آسیای مرکزی و غربی هستند. گیاهی است پایا و دارای ساقه ٔ خزنده ٔ زیرزمینی و گلهای نر و ماده که در انتهای ساقه مجتمع شوند از ساقه ٔ خزنده ٔ آن که به نام ریشه ٔ ریوند موسوم است و همچنین برگهای آن استفاده ٔ طبی کنند. گونه ٔ خوراکی این گیاه به نام «ریواس »موسوم است . راوند. (فرهنگ فارسی معین ) :
حرارتهای جهلی را حکیمان
ز علم و پند گفتستند ریوند.

ناصرخسرو.


دارد دل اعدای تو سوزی که ندارد
آن سوز به کافور و به ریوند شکسته .

سوزنی .


قرصه ٔ شمس شود قرصه ٔ ریوند ز لطف
بهر تفته جگران کآفت گرما بینند.

خاقانی .


رجوع به راوند شود.
ترجمه مقاله