ترجمه مقاله

زاب

لغت‌نامه دهخدا

زاب . (اِخ ) ناحیه ٔ پهناوری است در مغرب که رود بزرگی از آن میگذرد و کنارش شهرستانها و قریه هائی بزرگ و بهم پیوسته واقع شده است . و از همین زاب است که چندین تن از فضلاء برخاسته اند و بطوری که نقل کنند زرع اینجا هر سال دو بار درو میشود. مجاهدبن هانی مغربی در قصیده ای که در مدح جعفربن علی حکمران زاب گفته بدین زاب اشارت کرده است :
الا ایها الوادی المقدس بالندی
و اهل الندی قلبی الیک مشوق
و یاایها القصر المنیف قبابه
علی الزاب لایسدد الیک طریق
و یا ملک الزاب الرفیع عماده
بقیت لجمع المجد و هو نزیق
علی ملک الزاب السلام مردداً
و ریحان مسک بالسلام فتیق .

(از معجم البلدان ).


و رجوع به زاب کبیر شود.
در ملحقات المنجد آمده است : زاب ناحیه ٔ وسیعی است در صحرای بزرگ جزائر جنوبی و نفوس آن بالغ بر 93000 و اکثر متمدن اند.
ترجمه مقاله