ترجمه مقاله

زادهرمز

لغت‌نامه دهخدا

زادهرمز. [ هَُ م ُ ] (اِخ ) یکی از پیروان فرقه ٔ دیناوریه [ از شعب مانویه ] است . وی که مدعی بود در میان فرقه مانویه امور ناپسندی دیده از ایشان گسست و به عزم پیوستن به دیناوریه که مرکز آن در آن وقت خلافت ولیدبن عبدالملک در ماورأنهر بلخ بود به مدائن رفت و راز خود را با کاتب حجاج بن یوسف که دوست وی بود در میان نهاد او گفت من خود خراسان توام و برای تو در اینجا عبادتگاهی خواهم ساخت .زادهرمز در آنجا با فرقه ٔ دیناوریه درباره ٔ تعیین رئیس مکاتبه کرد. (از فهرست ابن ندیم چ مصر ص 467).
ترجمه مقاله