ترجمه مقاله

زارنالی

لغت‌نامه دهخدا

زارنالی . (حامص مرکب ) عاجزنالی . (آنندراج ). ضعیف نالی . (غیاث اللغات ). شکست خورده و مغلوب شده ٔ نالان . (ناظم الاطباء) :
ز قهر داورم اندیشه میشود مانع
که زارنالی خود را بداوری ببرم .

ظهوری (از آنندراج ).


بعد از این در کوی جانان زارنالی میکنم
از دل سخت نکویان رحم را دزدیده ام .

وحید (از آنندراج ).


ترجمه مقاله